هوش هیجانی (EI) توانایی درک، تفسیر، نشان دادن، کنترل و استفاده از احساسات برای برقراری ارتباط با دیگران و ارتباط موثر و سازنده با آنهاست. این توانایی برای بیان و کنترل احساسات ضروری است، اما توانایی درک، تفسیر و پاسخ به احساسات دیگران نیز ضروری است.
نشانه های هوش هیجانی
برخی از علائم و نشانه ها هوش هیجانی عبارتند از:
- توانایی شناسایی و توصیف احساسات مردم
- آگاهی از نقاط قوت و محدودیت های شخصی
- اعتماد به نفس و پذیرش خود
- توانایی رها کردن اشتباهات
- توانایی پذیرش تغییر
- حس کنجکاوی قوی، به ویژه در مورد افراد دیگر
- احساس همدلی و توجه به دیگران
- نشان دادن حساسیت به احساسات دیگران
- قبول مسئولیت اشتباهات
- توانایی مدیریت احساسات در شرایط سخت
هوش هیجانی چگونه اندازه گیری می شود
چنین آزمون هایی به طور کلی به یکی از دو نوع تقسیم می شوند: آزمون های خود گزارش دهی و آزمون های توانایی.
آزمونهای خودگزارشدهی رایجترین آزمونها هستند، زیرا سادهترین آزمونها برای اجرا و امتیازدهی هستند. در چنین آزمونهایی، پاسخدهندگان با رتبهبندی رفتارهای خود به سؤالات یا اظهارات پاسخ میدهند. به عنوان مثال، در مورد جمله ای مانند "من اغلب احساس می کنم که احساس دیگران را درک می کنم"، یک آزمون شونده ممکن است این جمله را به عنوان مخالف، تا حدودی مخالف، موافق یا کاملاً موافق توصیف کند.
از سوی دیگر، آزمونهای توانایی شامل پاسخ دادن افراد به موقعیتها و سپس ارزیابی مهارتهایشان است. چنین آزمون هایی اغلب افراد را ملزم می کنند که توانایی های خود را نشان دهند، که سپس توسط شخص ثالث رتبه بندی می شود.
اگر در حال انجام تست هوش هیجانی هستید که توسط یک متخصص سلامت روان انجام می شود، در اینجا دو اقدام ممکن است مورد استفاده قرار گیرد:
تست هوش هیجانی Mayer-Salovey-Caruso یک آزمون مبتنی بر توانایی است که چهار شاخه مدل EI مایر و سالوی را می سنجد. آزمون دهندگان وظایفی را انجام می دهند که برای ارزیابی توانایی آنها در درک، شناسایی، درک و مدیریت احساسات طراحی شده است.
پرسشنامه شایستگی عاطفی و اجتماعی (ESCI) بر اساس ابزار قدیمی تری به نام پرسشنامه خودارزیابی است و شامل افرادی است که فرد را می شناسند، توانایی های آن فرد را در چندین شایستگی عاطفی مختلف رتبه بندی می کنند. این آزمون برای ارزیابی توانایی های اجتماعی و عاطفی طراحی شده است که به تشخیص افراد به عنوان رهبران قوی کمک می کند.
نحوه استفاده از هوش هیجانی
هوش هیجانی را می توان به روش های گوناگون در زندگی روزمره به کار برد. چندین روش گوناگون برای تمرین آن عبارتند از:
- توانایی پذیرش انتقاد و مسئولیت
- توانایی حرکت بعد از اشتباه کردن
- توانایی گفتن نه در زمانی که نیاز هست
- توانایی به اشتراک گذاشتن احساسات درونی خود با دیگران
- توانایی حل کردن مشکلات به روشی که برای همه مفید باشد
- داشتن همدلی با افراد دیگر
- داشتن مهارت شنیداری عالی
- قضاوت نکردن دیگران
هوش عاطفی برای ارتباط بین فردی خوب ضروری است. برخی از محققان بر این باورند که این توانایی در تعیین موفقیت زندگی مهمتر از IQ به تنهایی است. خوشبختانه، کارهایی وجود دارد که می توانید برای تقویت هوش اجتماعی و عاطفی خود انجام دهید.
درک احساسات می تواند کلید روابط بهتر، بهبود رفاه و مهارت های ارتباطی قوی تر باشد.
EI بالا با مهارت های بین فردی قوی، به ویژه در زمینه های مدیریت تعارض و ارتباطات مهارت های حیاتی در محل کار همپوشانی دارد. کارمندانی که می توانند احساسات خود را کنترل کنند، اغلب می توانند از تصمیم گیری های عجولانه اجتناب کنند. آنها قبل از اینکه اقدامی کنند به طور عینی فکر می کنند. کار با همدلی و درک بخش مهمی از کار تیمی است. اینکه بتوانید رفتار کسی را به یک احساس اساسی نسبت دهید به شما کمک می کند روابط را مدیریت کنید و باعث می شود دیگران احساس کنند شنیده می شوند. در سطح فردی، آگاهی از احساسات خود اولین قدم برای عدم کنترل آن احساسات است. تشخیص اینکه چه احساسی دارید و چرا به شما کمک می کند تا با آن احساسات کنار بیایید و سپس به روشی سازنده به جلو حرکت کنید.
رهبران مؤثر اغلب از نظر احساسی باهوش هستند. در محل کار، برای رهبران مهم است که خودآگاه باشند و بتوانند مسائل را به طور عینی ببینند. این به درک نقاط قوت و ضعف شما و رفتار با فروتنی تبدیل می شود. این باید با همدلی متعادل شود، کارمندانی که در محل کار احساس قدردانی و ارزشمندی می کنند، نه تنها شادتر، بلکه سازنده تر هستند.
خوشبختانه، شما می توانید مهارت های EI خود را با کمی تفکر و تمرین بهبود بخشید:
سعی کنید واکنش های خود را نسبت به احساسات کاهش دهید - دفعه بعد که احساس عصبانیت کردید، سعی کنید قبل از شلاق زدن به آن بنشینید. چرا عصبانی هستی؟ کسی ناراحتت کرد؟ به نظر شما چه احساسی در زیر رفتار آنها وجود داشت؟
به نقاط قوت و ضعف خود فکر کنید. هیچ کس در همه چیز خوب نیست، و این اشکالی ندارد! خودتان را بشناسید و بدانید چه زمانی باید کمک بخواهید، یا پیشنهاد دهید.
تلاش کنید تا بفهمید مردم چه چیزی را به صورت غیرکلامی با هم در ارتباط هستند. اگر از کسی میخواهید در پروژهای به شما کمک کند و او موافق است، اما مردد به نظر میرسد، متوجه شوید که ممکن است احساس سردرگمی یا گیجی کنند یا از پیشزمینه و درک متفاوتی نسبت به خودتان آمدهاند. مهم است که قبل از حرکت به جلو، آن را تأیید و به آن رسیدگی کنید.
روی برقراری ارتباط موثر و آشکار کار کنید. اطمینان حاصل کنید که نکته اصلی شما واضح است، اطلاعاتی را که مربوط به شخصی که با او صحبت می کنید حذف کنید، و زمانی که شخص دیگری صحبت می کند توجه کامل خود را به او جلب کنید.